حاج محمود کریمی به نام شب پنجم محرم 93



حاج محمود کریمی به نام شب پنجم محرم 93

دانلود جلسه کامل شب پنجم محرم 1393 هیأت رایه العباس(ع) با مداحی حاج محمود کریمی

دانلود آلبوم با کیفیت ۱۲۸

دانلود یکجا در یک فایل زیپ


Haj Mahmod Karimi به نام 01 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 02 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 03 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 04 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 05 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 06 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 07 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 08 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 09 به نام Shabe panjom Moharam 93 .mp3
Haj Mahmod Karimi به نام 10 به نام Shabe panjom Moharam 93.mp3

دانلود مداحی حاج محمود کریمی – شب پنجم محرم 93 همراه با لینک مستقیم

Download New Madahi



یاسر گفته :

با سلام و احترام
دوستان عزیز شماها که محمود کریمی رو دارین تخریب میکنین یه لحظه فکر کنین انسانیت چی میگه دین چی میگه ، هر جا حرفی میشه میگیم کوروش کبیر و فلان یا امام علی ، امام حسین فلان بودن و خیلی خوب بودن و … اما همون اشخاص کسی رو با اسمش قضاوت نمیکردن با رسمش قضاوت میکردن یه حدیثی از حضرت علی هست که میگه : اگه دیدید شب یه کسی گناه کرد صبح دیدینش با نگاه گناهکار نبینینش چون شاید توبه کرده باشه ، چقدر خوبه این حدیث رو سرلوحه زندگی مون کنیم اولم به خودم میگم
محمود کریمی مداحی که صدای دلنشینی داره منم به شخصه صداشو خیلی دوست دارم رسمش رو هم باید خدا قضاوت کنه
همین خوندن محمود کریمی خیلی ثواب ها رو هم براش همراه داره
امیدوارم هموطنای عزیزم از هر کجا که هستن فکر کنن و با فکر نظر بدن درمورد ماجرایی
قضیه هفت تیر کشی هم مجهول بوده و تا جایی هم که من میدونم صرفا جهت دفاع بوده از جونشون که اسلام هم به دفاع از جون سفارش کرده
زندگیتون زیبا

امین گفته :

امروز روز کوروش کبیر بود
هیچ کس هیچ اهنگی واسش نخووند
زجه یه ادم به خاطر پول می خوونه گوش میدن
قصه های تکراری که مد شده تا دلسوزی
نوحه هایی که مردم سینه میزنن
برای کسی سینه میزنن که نمی دوون چی شده
مردم همیشه نادان هستند
روز کوروش کبیر مبارک
منشور کورش بزرگ

نخستین اطلاعیه ی حقوق بشر در جهان

1. «کورش» (در متن بابلی : «کو به نام رَ به نام آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با به نام بی به نام لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ به نام ری) و «اَکـَّد»(اَ‌ک به نام کـ َ- دی به نام ای)، …

2. … همه ی جهان.

(از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که می تواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو می شود.)

3. … مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.

4. او آیین های کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.

5. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ به نام ایلَـه) برای شهر «اور»(او به نام ریم) و دیگر شهرها ساخت.

(«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه» دارد که در حماسه ی سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شده است. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران، 1382، ص 507)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» می داند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار می آوردند و «کاشـّو / کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژه ی «کاس» برای رنگ آبی در گویش های محلی بکار می رود. برای نمونه در گیلان، مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب می کنند. همچنین برای آگاهی از پیوند اَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیه ی هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به : مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، 1382)

6. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود … هر روز کارهایی ناپسند می کرد، خشونت و بد‌کرداری.

7. او کارهای … روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت می کرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر به نام اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.

(گمان می رود نام «مردوک» با واژه ی آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای «جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگی های دیگر مردوک شباهت هایی با «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیاره ی «مشتری» متجلی می شده است. همان گونه که مردوک را با نام «اَمَـر به نام اوتو‌» می شناخته اند؛ از او با نام آریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد می کرده‌اند که به معنای «بزرگ ترین سرور» بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند است)

8. او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوه ای ساکنان شهر را آزار می داد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود می کرد … همه ی مردم را.

9. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد … دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.

(منظور آبادانی و فراوانی و آرامش)

10. مردم از خدای بزرگ می خواستند تا به وضع همه ی باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانه ی شان رو به ویرانی می رفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردند.

11. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.

12. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همه ی کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن به نام شـَ به نام اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.

13. او تمام سرزمین «گوتی»(کو به نام تی به نام ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همه ی مردمان «ماد»(اوم به نام مـان مَـن به نام دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (همه ی انـسان ها) دادگرانه رفتار کرد.

(در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر می دانند. اما به نظر می آید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزاره ی دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده‌ بوده اند؛ اطلاق می شده است.)

14. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می کرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشه ی نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.

15. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.

(ممکن است منظور دیده شدن سیاره ی مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیاره ی مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بوده است. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمه ی همایون صنعتی زاده، 1372. او حتی منظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان می داند.)

16. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانه ای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره می سپردند.

17. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ به نام بو به نام نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.

18. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همه ی فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهره های درخشان او را بوسیدند.

19. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همه ی ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.

20. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشه ی جهان.

(از این جا روایت به صیغه ی اول شخص و از زبان کورش بازگو می شود. استرابو نقل می کند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود «کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او «اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بوده است. نک به : جغرافیای استرابو، ترجمه ی هـ. صنعتی زاده، 1382، ص. 319)

21. پسر «کمبوجیه»(کـ َ- اَم به نام بو به نام زی به نام یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوه ی «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیره ی «چیش پیش» (شی به نام ایش به نام بی به نام ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.

22. از دودمانی ‌کـه ‌همیشه شاه بوده اند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی می دارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛

(«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه» خوانده می شده است. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارش او، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامه ی نبونید» و نیز در «تواریخ هرودوت»(کتاب یکم) تایید شده است. برای آگاهی از سالنامه ی نبونید نگاه کنید به : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, 1976, p. 106.)

23. همه ی مردم گام های مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دل های پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.

(پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشته ی گزنفون نیز تایید شده است. گزنفون اظهار می دارد که مردمان همه ی کشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتاب یکم))

24. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.

25. وضع داخلی بابل و جایگاه های مقدسش قلب مرا تکان داد … من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درمانده ی بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.

26. من برده داری را برانداختم. به بدبختی های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.

27. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همه ی سپاهیان من،

28. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همه ی شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛

29. و همه ی پادشاهان سرزمین های جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همه ی مردم سرزمین های دوردست، همه ی پادشاهان «آموری»(اَ به نام مور به نام ری به نام ای)، همه ی چادرنشینان،

30. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از … تا «آشـور» (اَش به نام شور) و «شوش» (شو به نام شَن)

31. من شهرهای «آگادِه»(اَ به نام گـَ به نام دِه)، «اِشنونا»(اِش به نام نو به نام نَک)، «زَمبان»(زَ به نام اَم به نام بـَ به نام اَن)، «مِتورنو»(مـِ به نام تور به نام نو)، «دیر»(دِ به نام ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای به نام دیک به نام لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.

32. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی که بسته شده بود را بگشایند. همه ی خدایان این نیایشگاه ها را به جاهای خود بازگرداندم. همه ی مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه های خود برگرداندم. خانه های ویران آنان را آباد کردم. همه ی مردم را به همبستگی فرا خواندم.

(با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما او همچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بوده است که هر کس در پرستش خدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانی با سختگیری‌ و خشونت های بی شمار و اعمال سلیقه های شخصی در تحریف آیین زرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.)

33. هم چنین پیکره ی خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،

34. به نیایشگاه های خودشان بازگرداندم، بشود که دل ها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاه های مقدس نخستین شان بازگرداندم،

(گشایش و بازسازی نیایشگاه ها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناخته شده است. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده، آمده است : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و «اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحه ی 156 مقاله ی W. Eilers در کتاب شناسی)

35. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی می دارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»

(در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه» (اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یا اهورامزدا و بهشت برین است.)

36. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همه ی مردم جامعه ای آرام فراهم ساختم.

(صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم) …

37. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردک ها و کبوتران …

(از سطر 37 تا 45 بخش نویافته ای است که در مقاله ی «درباره ی منشور کورش» به آن اشاره شد. این نُه سطر دنباله ی بلافصل سطرهای پیشین نیست.)

38. … باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور به نام اِنلیل»(ایم به نام گور به نام اِن به نام لیل) را استوار گردانیدم …

39. … دیوار آجری خندق شهر را،

40. … که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛

41. … به انجام رسانیدم.

42. دروازه هایی بزرگ برای آن ها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ …

43. … کتیبه ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش به نام شور به نام با به نام نی به نام اَپ به نام لی)

44. …

45. … برای همیشه !

MICHAEL JACKSON گفته :

O,F

ارسال دیدگاه جدید